تنـــــها خــُــدا



یه چیزی هست که سالها تو خودم کشتمش.خیلی سخت بود برام ولی کشتمش.

یه اتفاقایی میفته که یه چیزایی برام زنده میشه

اذیت میشم ولی نمیدونم چرا همینجوری رو به جلو پیش میرم.

بازم اردیبهشت.

 

رفیق من لا رفیق له.

 


همه حق دارن الا من

همه درست میگن الا من

همه رو باید درک کنم ولی به درک که درک نشدم

همه حق دارن اشتباه کنن ولی من نه

من باید کامل باشم

من باید بی عیب باشم

من باید مقتدر و قوی باشم

 

خدایا این ضربه هایی که میزنی چند امتیازیه؟

 

در آستانه ی میانسالی ام.خودم تغییراتمو احساس میکنم.دیگه خیلی چیزا برام مهم نیست.واقعا میفهمم بزرگ شدن ینی چی!!!تازه میفهمم تنهایی چه شکلی بوده.

 


اینجا یه صفحه ای هست که ته مونده و آپدیت نمیشه

خیلی دلم میخواد یه بار صفحه مدیریت رو باز کنم و ببینم.

هیچوقت از اینجا خوشم نیومده و نخواهد اومد

کاش میدونستم چرا برای همیشه غیب شدی

اگه بدونم باعث و بانی این اتفاق حدس منو درست کنه، برای همیشه از صحنه ی روزگار محوش میکنم

دعا کن اون روز نرسه

من موندم و چندتا وویس و صدا از تو

به همینم قانع ام

:)


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها